ولایت

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

قافله عشق

13 آبان 1393 توسط محب ولایت

آمده بود برای سرش…

نگاهش کرد

برای محتضر حرف زدن سخت است

با نفس شمرده و آرام گفت: دلم نمی آید در آتش بسوزی…برو …حیف است…برو…دلم برایت میسوزد

گریه امان نداد کوفی را…در قتلگاه به قصد سرت آمده ام…ولی تو غم مرا میخوری…

«السلام علیک یا مظلوم»

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: قافله عشق لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

ولایت

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • شعر
  • شهدا
  • موعود
  • بیانات
  • حجاب
  • حدیث
  • گوهر ناب
  • آن چه شما دوست دارید
  • ز ملک تا ملکوت
  • امام حسین(ع)
  • قافله عشق

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

آمار

  • امروز: 85
  • دیروز: 10
  • 7 روز قبل: 50
  • 1 ماه قبل: 528
  • کل بازدیدها: 18937
  • خانه

وصیتنامه شهدا

وصیت شهدا
ذکر روزهای هفته
دعای فرج
مهدویت امام زمان (عج)
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس