دلم فقط کربلا میخواد...
ای آب فرات از کجا می آیی؟
نا صاف،ولی چه با صفا می آیی!
خود را نرساندی به لب خشک حسین
دیگر به چه رو به کربلا می آیی؟!
ای آب فرات از کجا می آیی؟
نا صاف،ولی چه با صفا می آیی!
خود را نرساندی به لب خشک حسین
دیگر به چه رو به کربلا می آیی؟!
ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
تنها امید خلق و جهان،یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
«اللهم عجل لولیک الفرج»
به راستی زینب کیست که فرمود: ما رأیت إلا جمیلا…
من نمی دانم عظمت این زن چقدر است که می گویند : کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود…
«امان از دل زینب چه خون شد دل زینب»
آمده بود برای سرش…
نگاهش کرد
برای محتضر حرف زدن سخت است
با نفس شمرده و آرام گفت: دلم نمی آید در آتش بسوزی…برو …حیف است…برو…دلم برایت میسوزد
گریه امان نداد کوفی را…در قتلگاه به قصد سرت آمده ام…ولی تو غم مرا میخوری…
«السلام علیک یا مظلوم»
شاید عباس رو به اباعبدالله کرده صدا زده باشد: آقا یادته تو تشییع جنازه داداش حسن وقتی تابوت رو تیربارون کردن،من دست به شمشیر بردم،دستمو گرفتی گفتی: عباس! حالا وقتش نیست،بذار برای کربلا…
امروز روز انتقامه،تو را به مادرت بذار برم،بذار دست به شمشیر بگیرم…
ابی عبدالله فرمود: برو اما دست به شمشیر نبر،شاید فرموده باشد: میخوای شمشیر بزنی،بزن اما بدان هر شمشیر تو یک سیلی به زینبه،چون هرچی بزنی اینها بعد سر بچه ها تلافی می کنند…
ذکر توسل به باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس( ع) و برآورده شدن حاجات:
« یا کاشف الکرب عن وجه الحسین إکشف کربی بحق أخیک الحسین»۱۳۳ مرتبه
«ای برطرف کننده غم و اندوه از چهره حسین،اندوه مرا برطرف کن به حق برادرت حسین»
« یا قمر بنی هاشم ادرکنی »
در مدرسه ی کربلا کودکان به چشم خود دیدند بابا دو بخش است…
بخشی در صحرا…و بخشی بر بالای نیزه…
«السلام علیک یا مقطوع الأعضاء یا حسین مظلوم»
ای مشک،تو لااقل وفاداری کن
من دست ندارم تو مرا یاری کن
من وعده ی آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
ای مشک،نگاه کن به بالای سرم
زهرا نشسته آبرو داری کن
« یا قمر بنی هاشم»
بابا غرور داره گاهی خودتو بنداز بغل بابا.کوچیک بودی بغلت می کرد حالا بزرگ شدی دلش تنگه،روش نمیشه بغلت کنه.
دفعه اولی که امام حسین علی رو فرستاد بغلش نکرد،مخصوصا دید قاسم ایستاده،بچه ها ایستادند نمی خواست مسائل عاطفی جو رو بهم بزنه،
اما وقتی بار دوم اومد وضع فرق کرد،دیگه نتونست بغلش نکنه،صدا زد ابتا!تشنگی داره منو میکشه،سنگینی زره منو اذیت می کنه،
آغوش رو باز کرد،زبان در دهان علی گذاشت…
«السلام علیک ایها القتیل،من سلالة الخلیل،یا علی اکبر»
تشییع جنازه در اسلام شأن و آدابی دارد.یکیش غسله،یکی کفنه…
فقط یک شهید تو کربلا داریم که غسل و کفن شد.اون هم علی اصغره؛ غسلش با خون گلوش بود،کفنش قنداقه اش بود،تشییع هم شد؛
ابی عبدالله یک قدم می آمد طرف خیمه یک قدم بر می گشت…خدایا جواب مادرش رو چی بدم…
تو خونه بچه کوچیک داری یا نه؟ اگه موقعی که خواب باشه یک دفعه ببوسیش چی میشه؟
بچه لطافت محض است،گرمای لب به صورتش بخوره یه دفعه از خواب میپره…
حس کرد ناز بوسه ی تیر سه شعبه را بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
یک دفعه از خواب پرید چشماش رو باز کرد،دوباره آرام بست.
«به فدای لب عطشانت یا علی اصغر»
مادر این طوریه اگه بچه آروم باشه مادر هم آرومه،اما اگه بچه ناآرومی کنه مادر هم آروم نیست.
اما یه حالتی هست بچه آرومه ولی مادر ناآرومه،اونم وقتیه که بچه از هوش رفته باشه و هر چی صداش کنه بیدار نشه.
ابی عبدالله اومد گفت چه خبره؟ گفتند آقا این بچه از فرط تشنگی از هوش رفته…
یک موقع است مادر دیگه نمی تونه بچه رو آروم کنه خسته میشه بچه رو میده به دست بابا میگه بگیر این بچه رو آروم کن.
بابا یک نگاه به علی انداخت دید رنگ صورتش پریده…
بچه ای که شش ماه داره اگه روی دست بگیرن نمی تونه سرش رو نگه داره،گردن میره عقب،سفیدی گلوش پیدا میشه…
«محکم بگیر رشته ی قنداقه اش به دست باب الحوائج است اگر شیرخواره است»
ناله ها تا به ثریا می رفت
خیزران بود که بالا می رفت
ظاهرن چوب بر آن لب می زد
باطنن بر دل زینب می زد
«امان از دل زینب»
قاسم نامه رو آورد عمو باز کرد.نوشته بود: «من المسموم إلی العطشان»
حسین جان کاش بودم خودم فدات می شدم،اما دست تقدیر من نیستم،قاسمم جانشین منه،دلم میخواد روز عاشورا فدات بشه…
برگی سبز است…بپذیر به نمایندگی من…
دست خط رو بوسید و قاسم رو بغل کرد…بوی امام حسن رو میده…
در روایت میگه از بس گریه کردند هر دو به زمین افتادند.
« السلام علیک یا قاسم بن الحسن»
امام صادق( ع) به فضیل فرمود: برای ما مجلس می گیرید،ذکر ما رو برپا می کنید،ما بهتون توجه داریم.
آقا سه جمله فرمود: ما مجالس شما رو دوست داریم،ما خود شما رو هم دوست داریم،ما بوی شما رو هم دوست داریم…
در روایتی داریم وقتی مجلس حسین برپا میشه،ملائکه میان بالهاشون رو فرش عزا میکنند،میرن به آسمون.
بقیه بهشون میگن چه بوی خوشی میدید،میگن مجلس حسین بودیم.بقیه ی ملائک میان می بینن مجلس تموم شده،پر و بالشون رو به در و دیوار روضه می مالن.
چه جوریه بعضیها توجه ندارن،میگن چطور میشه بچه سه ساله پیر بشه؟
مگه تو قرآن نمی خونیم که بچه ها از هول قیامت پیر میشن؟
مگه عاشورا کمتر از قیامت بوده؟!
در طبق رو برداشتن…بیشتر از هجده زخم کاری روی صورت بابا…پیر شدن نداره؟؟؟…
« یا رقیه ما به فدایت دیدن اون صحنه ها پیر شدن هم دارد.»
تو هر مجلسی که روضه خوان روضه میخونه،همه ی مستمعین حرفاشو میشنوند،توجه دارند.اگر مجلس تاریک باشه،نیازی به دیدن ندارند،
تو خرابه روشنایی نبود،سه ساله روضه می خونه،بی بی و بچه ها گریه میکنن.
اگه یه دفعه صدای روضه خون قطع بشه،سر بالا می کنی برات سؤال میشه چرا صدا قطع شده،میگی الآن میخونه،ادامه میده،…
اما تو خرابه هرچی صبر کردند دیدند دیگه روضه خون خرابه نمی خونه.
تو تاریکی رفتند سراغش،دیدند دستاش دور سر بابا،…رقیه از دنیا رفته…
«یا بنت الحسین»
کی شود مهدی بیاید یاحسین کربلا را او گشاید یاحسین
کی شود آوای تو از نای او در کنار کعبه آید یاحسین
می شود با یا نثارات الحسین نهضتی برپا نماید یاحسین
کی شود گیرد ز دشمن انتقام شعر پیروزی سراید یاحسین
کی شود آن روضه خوان خون جگر سوز این دل را فزاید یاحسین
این چه غمی است نهفته در نام تو که بی اختیار دلها را می شکند و اشک را در پشت پلکها بی قرار می کند و آسمان چشم را بارانی؟!
این گریه دست ما نیست…
ما برای ثواب گریه نمی کنیم…
چه کسی می تواند برای ثواب گریه کند؟
گریه کردن بال بسته می خواهد…دل شکسته می طلبد…
این گریه دست ما نیست …ما دق می کنیم اگر برای تو گریه نکنیم…
« یا حسین مظلوم»
اول محرمه…
همه کمدهاشون رو زیر و رو میکنند تا یه لباس مشکی پیدا کنند و ده روزی به تن داشته باشند…
برای خیلی ها این کار فقط یه عادته! مثل یه شعار!
می تونه پشتش یه شعور باشه یا فقط لقلقه زبون!
پیرهن رو ولش کن!!!
بیا اول گوشه دلهامون یه پارچه سیاه آویزون کنیم…و در کنارش یه پارچه سرخ…
بیایید امسال بشنویم و بفهمیم و درک کنیم که این روزها چه اتفاقی داره می افته…
کیه که خوب گوش کنه و نشنوه « هل من ناصر» را هنوز هم؟!…