حضور چشمگیر کودکان در پیاده روی اربعین
دلم فقط کربلا میخواد
قافله عشق
اهل بیت از مادر مهربون ترند.بعد از شهادت حضرت رقیه(س)بچه ای اومد دنبال رقیه.
ازش پرسیدند چی می خوای؟گفت:خانم من یه دوستی داشتم لباس نداشت خیلی خانم بود از خونمون براش لباس هدیه آوردم.
می گفت:باباش مسافرت رفته.فرمود:برو عزیزم دیشب باباش اومد بردش…
<شهادت حضرت رقیه بر همگان تسلیت باد>
یا سیدالساجدین
صحیفه ی سبز تو نجوای انوار تابناکیست که تا بی نهایت شربت آرام بخش روح عطشناک آدمی است.
یاد شیرخواره
تو بازار مدینه داره راه میره یه وقت صدای یه شیرخواره بلند شد.
یه نهیبی به مادرش زد.فرمود:چرا گریه می کنه؟آیا شیرش دادی یا نه؟آیا تشنه است؟
بعد ار اینکه آروم گرفت حضرت فرمود:من یه برادری داشتم تا صدای گریه اش بلند شد عوض اینکه به او آب بدهند تیر سه شعبه…
آب می دید گریه می کرد … بچه ی نوزاد می دید گریه می کرد … قنوت می گرفت گریه می کرد … گریه رو بیچاره کرده بود…
” یا امام سجاد(ع)”
قافله عشق
یکی که داغ دیده داره گریه میکنه باید بشینی آروم آروم باهاش گریه کنی بگی خدا صبرت بده.ایشاالله غم آخرت باشه…
یه عده هم برا زینب اومدن گفتن:داغ بزرگ دیده براش چی ببریم؟…
تازیانه آوردن اما بی بی دیگه درد نمی فهمه.
چی شد زینب بعد از کربلا زود از دنیا رفت؟آخه هر وقت تنها میشد میگفت:داداش قربونت برم چه بلایی سرت اومد؟هر وقت قنوت میگرفت یادش میومد با همین دستا رگهای گلو رو پاک کرد…
تو مدینه یه طبیب آوردن گفت این خانم زیاد زنده نمی مونه داره دق می کنه…
“امان از دل زینب”
قافله عشق
به راستی زینب کیست که فرمود: ما رأیت إلا جمیلا…
من نمی دانم عظمت این زن چقدر است که می گویند : کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود…
«امان از دل زینب چه خون شد دل زینب»
قافله عشق
آمده بود برای سرش…
نگاهش کرد
برای محتضر حرف زدن سخت است
با نفس شمرده و آرام گفت: دلم نمی آید در آتش بسوزی…برو …حیف است…برو…دلم برایت میسوزد
گریه امان نداد کوفی را…در قتلگاه به قصد سرت آمده ام…ولی تو غم مرا میخوری…
«السلام علیک یا مظلوم»
قافله عشق
شاید عباس رو به اباعبدالله کرده صدا زده باشد: آقا یادته تو تشییع جنازه داداش حسن وقتی تابوت رو تیربارون کردن،من دست به شمشیر بردم،دستمو گرفتی گفتی: عباس! حالا وقتش نیست،بذار برای کربلا…
امروز روز انتقامه،تو را به مادرت بذار برم،بذار دست به شمشیر بگیرم…
ابی عبدالله فرمود: برو اما دست به شمشیر نبر،شاید فرموده باشد: میخوای شمشیر بزنی،بزن اما بدان هر شمشیر تو یک سیلی به زینبه،چون هرچی بزنی اینها بعد سر بچه ها تلافی می کنند…
قافله عشق
ذکر توسل به باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس( ع) و برآورده شدن حاجات:
« یا کاشف الکرب عن وجه الحسین إکشف کربی بحق أخیک الحسین»۱۳۳ مرتبه
«ای برطرف کننده غم و اندوه از چهره حسین،اندوه مرا برطرف کن به حق برادرت حسین»
« یا قمر بنی هاشم ادرکنی »
قافله عشق
در مدرسه ی کربلا کودکان به چشم خود دیدند بابا دو بخش است…
بخشی در صحرا…و بخشی بر بالای نیزه…
«السلام علیک یا مقطوع الأعضاء یا حسین مظلوم»
قافله عشق
ای مشک،تو لااقل وفاداری کن
من دست ندارم تو مرا یاری کن
من وعده ی آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
ای مشک،نگاه کن به بالای سرم
زهرا نشسته آبرو داری کن
« یا قمر بنی هاشم»
قافله عشق
بابا غرور داره گاهی خودتو بنداز بغل بابا.کوچیک بودی بغلت می کرد حالا بزرگ شدی دلش تنگه،روش نمیشه بغلت کنه.
دفعه اولی که امام حسین علی رو فرستاد بغلش نکرد،مخصوصا دید قاسم ایستاده،بچه ها ایستادند نمی خواست مسائل عاطفی جو رو بهم بزنه،
اما وقتی بار دوم اومد وضع فرق کرد،دیگه نتونست بغلش نکنه،صدا زد ابتا!تشنگی داره منو میکشه،سنگینی زره منو اذیت می کنه،
آغوش رو باز کرد،زبان در دهان علی گذاشت…
«السلام علیک ایها القتیل،من سلالة الخلیل،یا علی اکبر»
قافله عشق
تشییع جنازه در اسلام شأن و آدابی دارد.یکیش غسله،یکی کفنه…
فقط یک شهید تو کربلا داریم که غسل و کفن شد.اون هم علی اصغره؛ غسلش با خون گلوش بود،کفنش قنداقه اش بود،تشییع هم شد؛
ابی عبدالله یک قدم می آمد طرف خیمه یک قدم بر می گشت…خدایا جواب مادرش رو چی بدم…
قافله عشق
تو خونه بچه کوچیک داری یا نه؟ اگه موقعی که خواب باشه یک دفعه ببوسیش چی میشه؟
بچه لطافت محض است،گرمای لب به صورتش بخوره یه دفعه از خواب میپره…
حس کرد ناز بوسه ی تیر سه شعبه را بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت
یک دفعه از خواب پرید چشماش رو باز کرد،دوباره آرام بست.
«به فدای لب عطشانت یا علی اصغر»
قافله عشق
مادر این طوریه اگه بچه آروم باشه مادر هم آرومه،اما اگه بچه ناآرومی کنه مادر هم آروم نیست.
اما یه حالتی هست بچه آرومه ولی مادر ناآرومه،اونم وقتیه که بچه از هوش رفته باشه و هر چی صداش کنه بیدار نشه.
ابی عبدالله اومد گفت چه خبره؟ گفتند آقا این بچه از فرط تشنگی از هوش رفته…
یک موقع است مادر دیگه نمی تونه بچه رو آروم کنه خسته میشه بچه رو میده به دست بابا میگه بگیر این بچه رو آروم کن.
بابا یک نگاه به علی انداخت دید رنگ صورتش پریده…
بچه ای که شش ماه داره اگه روی دست بگیرن نمی تونه سرش رو نگه داره،گردن میره عقب،سفیدی گلوش پیدا میشه…
«محکم بگیر رشته ی قنداقه اش به دست باب الحوائج است اگر شیرخواره است»
قافله عشق
قاسم نامه رو آورد عمو باز کرد.نوشته بود: «من المسموم إلی العطشان»
حسین جان کاش بودم خودم فدات می شدم،اما دست تقدیر من نیستم،قاسمم جانشین منه،دلم میخواد روز عاشورا فدات بشه…
برگی سبز است…بپذیر به نمایندگی من…
دست خط رو بوسید و قاسم رو بغل کرد…بوی امام حسن رو میده…
در روایت میگه از بس گریه کردند هر دو به زمین افتادند.
« السلام علیک یا قاسم بن الحسن»
قافله عشق
چه جوریه بعضیها توجه ندارن،میگن چطور میشه بچه سه ساله پیر بشه؟
مگه تو قرآن نمی خونیم که بچه ها از هول قیامت پیر میشن؟
مگه عاشورا کمتر از قیامت بوده؟!
در طبق رو برداشتن…بیشتر از هجده زخم کاری روی صورت بابا…پیر شدن نداره؟؟؟…
« یا رقیه ما به فدایت دیدن اون صحنه ها پیر شدن هم دارد.»
قافله عشق
تو هر مجلسی که روضه خوان روضه میخونه،همه ی مستمعین حرفاشو میشنوند،توجه دارند.اگر مجلس تاریک باشه،نیازی به دیدن ندارند،
تو خرابه روشنایی نبود،سه ساله روضه می خونه،بی بی و بچه ها گریه میکنن.
اگه یه دفعه صدای روضه خون قطع بشه،سر بالا می کنی برات سؤال میشه چرا صدا قطع شده،میگی الآن میخونه،ادامه میده،…
اما تو خرابه هرچی صبر کردند دیدند دیگه روضه خون خرابه نمی خونه.
تو تاریکی رفتند سراغش،دیدند دستاش دور سر بابا،…رقیه از دنیا رفته…
«یا بنت الحسین»
قافله عشق
این چه غمی است نهفته در نام تو که بی اختیار دلها را می شکند و اشک را در پشت پلکها بی قرار می کند و آسمان چشم را بارانی؟!
این گریه دست ما نیست…
ما برای ثواب گریه نمی کنیم…
چه کسی می تواند برای ثواب گریه کند؟
گریه کردن بال بسته می خواهد…دل شکسته می طلبد…
این گریه دست ما نیست …ما دق می کنیم اگر برای تو گریه نکنیم…
« یا حسین مظلوم»
قافله عشق
اول محرمه…
همه کمدهاشون رو زیر و رو میکنند تا یه لباس مشکی پیدا کنند و ده روزی به تن داشته باشند…
برای خیلی ها این کار فقط یه عادته! مثل یه شعار!
می تونه پشتش یه شعور باشه یا فقط لقلقه زبون!
پیرهن رو ولش کن!!!
بیا اول گوشه دلهامون یه پارچه سیاه آویزون کنیم…و در کنارش یه پارچه سرخ…
بیایید امسال بشنویم و بفهمیم و درک کنیم که این روزها چه اتفاقی داره می افته…
کیه که خوب گوش کنه و نشنوه « هل من ناصر» را هنوز هم؟!…